دنیای دیگران

ساخت وبلاگ

الان داشتم توی اینستا، پیج بعضی بازیگرا، خواننده ها و ... رو نگاه میکردم، چه دنیای بی روح و مصنوعی دارن هر چند که بازی خوبی داشته باشن، چقدر فرق دارن با ما، خودشون خسته نمیشن

از این حرفها بگذریم تازه توی حیاط بودم، هوا حسابی ابریه اونم ابرای سیاه و قرمز معلومه یه بارون حسابی داریم و به تبع اون آبگرفتگی، از روی بند دستمالایی که مامانی شست رو آوردم داخل و روی سکوی اوپن پهن کردم، امروز سر کار دلم کمی برای خانم د سوخت، چون فکر کنم تو رو دربایستی انداختمش، قضیه از این قرار بود که خانم ا بهم زنگ زد و خواست برای صبحونه از آشی که گرفته بود بیاره، من صبحونه خورده بودم و از تشکر کردم و خواستم این کار رو برام انجام نده،  خانم د هم همینو گفت اما احساس میکنم اون از روی رودربایستی این حرف رو زد. چند بار بهش گفتم تعارف نکن من واقعا سیرم و .... اما خب اون هم اصرار داشت که نگیره، امیدوارم که اونطوری که فکر میکنم نباشه

امروز یکی از ارباب رجوع ها برام از شهرستان هدیه آیی فرستاده بود، مهر و تسبیح و یه شال نماز، که متبرک به حرم امام حسین بود، خیلی جا خوردم و واقعا خوشحال

حرفهای خودمونی من...
ما را در سایت حرفهای خودمونی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daram110c بازدید : 150 تاريخ : دوشنبه 20 بهمن 1399 ساعت: 11:16