حرفهای خودمونی من

ساخت وبلاگ
الان ساعت از یک نصف شب هم گذشته، کمی ناراحتم،گاهی شرایط طوری اتفاق میفته که تو احساس تنهایی میکنی ،بچه گیاتو میبینی که معصوم و مظلوم یه گوشه ایستاده،بغض تو گلوته و اشکتو نگه میداری و غرورت اجازه نمیده احدی از درونت مطلع بشن. سردرگمیام زیاده نمیدونم در مورد کار چکار کنم برگردم سر کار طاقت فرسای قبل یا صبر کنم تا آقای مسئول فرهنگی خبرم کنه.توکلم بهخداست و دلمو به اون میسپارم. هرسال دوست دارم قرآن رو ختم کنم اما هر سال عقب میمونم الان میرم بخونم ولی خب یک جزء و نیم عقبم. حرفهای خودمونی من...
ما را در سایت حرفهای خودمونی من دنبال می کنید

برچسب : یه درد دل ساده, نویسنده : daram110c بازدید : 372 تاريخ : يکشنبه 25 مهر 1395 ساعت: 4:10

امروز روز دهم ماه رمضونه، تصمیم داشتم که کتاب مسابقه کتابخونی رو بخونم و جواب بدم اما خیلی سر به هوایی میکنم،مهدیه داره تونیکی که مامانی براش دوخته رو امتحان میکنه، پارچه خیلی قشنگ و زیبایی داره طرحش گلهای آبرنگیه که واقعا فرح بخشه دیروز اسامی بچه هایی که در مسابقه کتابخوانی ولایت برنده شده بودن روی دیوار بغل سیستم کارتخوان اداره نصب بود اما اسم من نبود من توی این مسابقه شرکت نکردم، قبل از این من همیشه توی این مسابقات از همه جلوتر بودم چون عاشق رقابتم و همینطور اعتقاد دارم که کتاب خوندن باعث میشه که آدم خوب حرف بزنه و اکثر اوقات اسمم در لیست برندها حرفهای خودمونی من...
ما را در سایت حرفهای خودمونی من دنبال می کنید

برچسب : مسابقه کتابخوانی,مسابقه کتابخوانی خندوانه,مسابقه کتابخوانی خندوانه 95,مسابقه کتابخوانی رضوی,مسابقه کتابخوانی طاقچه,مسابقه کتابخوانی من زنده ام,مسابقه کتابخوانی غدیر,مسابقه کتابخوانی اینترنتی,مسابقه کتابخوانی روشنا,مسابقه کتابخوانی خانواده, نویسنده : daram110c بازدید : 285 تاريخ : يکشنبه 25 مهر 1395 ساعت: 4:10

الان زینب برام یه پیام مربوط به نمایشگاه حجاب و عفاف فرستاد که تا جمعه برقراره، خیلی خوشحالم کرد چون عاشق اینم که مدل های جدید و تمیزتری از چادر و ساق دست بینم و داشته باشم اما نمیدونم کی برم، مهدیه که عصریمیخوات بره، صبر میکنم اول اون بره و بعد از گزارشش از نمایشگاه اگر صرفید اونوقت منم میرم، آخه توی این گرما و ماه رمضون رفتن خیلی کارآسونی نیست امروز خانم حیدری مرخصی بود آقای شیاسی و آقای موسوی هم ساعت یک رفتن، من تا ساعت 3، سر کار تنها بودم و داشتم کارهای عقب افتادمو تموم میکردم ولی نمیدونم چرا هرچی کار میکنم کارا بیشتر میشه    حرفهای خودمونی من...
ما را در سایت حرفهای خودمونی من دنبال می کنید

برچسب : نمایشگاه بین المللی,نمایشگاه بین المللی مشهد,نمایشگاه,نمایشگاه کتاب,نمایشگاه بین المللی تبریز,نمایشگاه صنعت ساختمان,نمایشگاه صنعت ساختمان تهران 95,نمایشگاه بین المللی اصفهان,نمایشگاه قرآن 95,نمایشگاه لوازم التحریر, نویسنده : daram110c بازدید : 300 تاريخ : يکشنبه 25 مهر 1395 ساعت: 4:10

امروز سرکار خیلی شلوغ بود و حسابی خسته شدم، همینکه خونه رسیدم بعد از عوض کردن لباسا و شستن جورابام خوابیدم تا دم دمای افطار ، حدود ساعت 7 بیدارشدم افطاری آماده بود، خورشت آلو، منم ظرف رو شستم سفره روپهن کردم ،دوغ رو درست کردم کتری رو هم گذاشتم تا هم آب گرم قبل افطار آماده بشه هم چایی بعد از افطار رو آماده کنم، چون هنوز تا افطار زمان باقی مونده بود رفتم و اتاق آخریه رو جم وجور کردم مریم و امینه بیرون بودن، مهدیه هم که خواهر بزرگست ، موقع افطار متوجه هجوم زیاد مورچه ها کنار سفره شدیم و لازم بود که خونه رو سمپاشی کنیم چون با این وضعی که پیش میرفت کم کم ما تو حرفهای خودمونی من...
ما را در سایت حرفهای خودمونی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daram110c بازدید : 331 تاريخ : يکشنبه 25 مهر 1395 ساعت: 4:10

الان تازه افطار کردم و بلافاصله فلاکس چایی رو برداشتم و رفتم  اتاق آخریه باید اعتراف کنم که واقعا به چایی علاقه دارم همونطور که به خوندن رمان،میتونم بهترین لحظات رو با چایی تصور کنم مثلا خوندن یه رمان،گوش دادن به رادیو،تماشای بارون و یا صحبت کردن با عزیزان، حتی موقع کار یه لیوان چایی،حس خوبی به آدم میده. امروز مریم از سر راهش برام دستکش پلاستیکی گرفته البته به سفارش خودم،کار کردن زیاد با کاغذ پوست رو داغون میکنه و اثر انگشت رو از بین میبره و با آزمایشی که انجام دادم دستکش پلاستیکی خیلی میتونه کمکم کنه. گاهی از دیگران خیلی ناراحت میشم بعضیا انگار که حرفهای خودمونی من...
ما را در سایت حرفهای خودمونی من دنبال می کنید

برچسب : چایی,چایی سبز,چایی چایی,چایی سفید,چایی کوهی,چایی ساز,چایی ساز فلر,چایی چایی کوروس,چاییدن,چایی ترش, نویسنده : daram110c بازدید : 317 تاريخ : يکشنبه 25 مهر 1395 ساعت: 4:10

الان ساعت 5 بعدازظهر و اکثر اعضای خانواده خوابن من تازه یه چایی داغ خوردم و میخوام برم قرآنمو بخونم بعد هم رو فرشیا رو بشورم ، الان توی اهواز هرچی بشورید کمتر از حد انتظارتون داغ و خشک و آماده بهتون پس داده میشه.

 

چند ساعت بعد

الان یکی از روفرشیا رو شستم و روی یه چهار پایه آهنی گذاشتم تا آبش گرفته بشه تا زورم برسه پهنش کنم،برخلاف تصورم کار سختی بود ولی خب انجامش دادم

حرفهای خودمونی من...
ما را در سایت حرفهای خودمونی من دنبال می کنید

برچسب : یه بعداز ظهر کسل بود,بعد از یه عمری دیدم دوباره,بعد از یه عمری عاشقی, نویسنده : daram110c بازدید : 376 تاريخ : يکشنبه 25 مهر 1395 ساعت: 4:10

بلاخره تونستم که از طریق اینترنت کتابهایی که از کتابخونه گرفته بودم رو تمدید کنم البته الان حدود یک ماهه که تاخیر خوردن امیدوارم جریمشون خیلی نشه، مامانی داشت باهام صحبت میکرد که بعد از کارم از مسیر امانیه با اتوبوس برگردم چون با این زمانی که من منظر بابایی میشم و بعد دنبال برادرم میرم خیلی وقتم گرفته میشه و این خسته ترم میکنه، منم قراره که دیگه همین کار روبکنم، راستی فراموش کردم که بگم حدود یک ماهی هست که جدیداً به ساختمون دیگه ایی در قسمت دیگه ایی منتقل شدم ، بذارید همکارای جدیدمو براتون توصیف کنم ، مدیرمون یه خانم مسنه که قراره به همین زودیا بازن حرفهای خودمونی من...
ما را در سایت حرفهای خودمونی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daram110c بازدید : 242 تاريخ : يکشنبه 25 مهر 1395 ساعت: 4:09