شارلوت زندگی سختی داشته و اگه اشتباه نکنم تویه سن سی و پنج سالگی فوت می کنه
اما یه خاطره با مزه از رمانش یعنی جین ایر دارم
ساعت حوالی یازده صبح بود و من رمان جین ایر رو توی کامپیوتر انداخته بودم و چون همکارم نبود و ارباب رجوعی نداشتم غرق در خوندن شدم در اون لحظات به قسمت حساس داستان رسیده بودم و همینطور اشک میریختم، که یکدفعه یکی از روسای بلند پایه وارد اتاق شد من شوکه شده بودم و متحیر بلند شدم در حالی که احساسم گرم داستان بود اشکهام جاری بود و فرصت نکرده بودم پاکشون کنم و همچنان در شوک، بعد از سلام علیک گفت ببخشید بد موقع وارد شدم نمیدونستم چی بگم فقط گفتم ببخشید سرما خوردم و بعد با دستمال بینیم رو پاک کردم، خلاصه این قضیه گذشت و بعد از مدتها که تویه یکی از راهرو ها دیدمشون بعد از سلام علیک گفتن به سلامتی سرماخوردگیتون خوب شد؟
[ یکشنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۳۹۶ ] [ 1:2 ] [ خ. توحیدی نژاد ] [ ]
حرفهای خودمونی من...برچسب : نویسنده : daram110c بازدید : 209