یه بعد از ظهر پنجشنبه

ساخت وبلاگ
الان ساعت 5 بعدازظهر و اکثر اعضای خانواده خوابن من تازه یه چایی داغ خوردم و میخوام برم قرآنمو بخونم بعد هم رو فرشیا رو بشورم ، الان توی اهواز هرچی بشورید کمتر از حد انتظارتون داغ و خشک و آماده بهتون پس داده میشه.

 

چند ساعت بعد

الان یکی از روفرشیا رو شستم و روی یه چهار پایه آهنی گذاشتم تا آبش گرفته بشه تا زورم برسه پهنش کنم،برخلاف تصورم کار سختی بود ولی خب انجامش دادم

حرفهای خودمونی من...
ما را در سایت حرفهای خودمونی من دنبال می کنید

برچسب : یه بعداز ظهر کسل بود,بعد از یه عمری دیدم دوباره,بعد از یه عمری عاشقی, نویسنده : daram110c بازدید : 362 تاريخ : يکشنبه 25 مهر 1395 ساعت: 4:10