سفرنامه

ساخت وبلاگ
دیشب ساعت یک برگشتیم اهواز، سفر خوبی بود البته اصلا رتبه ایی نیاوردم اما متاسفانه سخت تر از اونی بود که تصورش رو میکردم  تصمیم دارم ان شا،الله خودم رو برای سال آینده آماده کنم

از ساعت تقریبا 10از اهواز حرکت کردیم و حوالی ساعت 11 شب رسیدیم شهرکرد چون مسیر جاده ها بخاطر بارندگی لغزنده شده بود اتوبوس مجبور بو آروم حرکت کنه،تنها مسیر وحشتناکی که گذروندیم یه مسیر بود که تقریبا بعد از شهر ایذه بودمثل جاده های توی کارتون ها بود یه مسیر با عرض کم که یه طرف دیوار کوه و طرف دیگه دره، ولی خب به وحشتناکی اون چیزی که توی کارتونا یا بعضی فیلم نبود ولی خب من تمام مسیر فقط آیه الکرسی خوندمو و چشمامو بستم خانم حسینی که قبلا این مسیر رو قبلا اومده بود دائما اصرار میکرد که چشمامو باز کنم و ته دره رو ببینم خیلی خودمو کنترل کردم تا جلوی خشممو بگیرم چون من اونموقعه داشتم از ترس زهره ترک میشدم

ولی خب کمتر از نیم ساعت این مسیر رو گذروندیم، استقبال شهرکردیا خیلی خوب بود ولی خب اونقدر خسته شده بودم که شامم نخوردم به ما خانما دوتا اتاق دادن توی اتاق ما چهارنفر ساکن شدیم من،کوثر،لیلاو نوال و اون یکی اتاقه سه نفر زهرا،کوثر2و تارا ولی خب در کنار هم خیلی بهمون خوش گذشت، الان کمی خستم بعد از کمی استراحت ادامه سفرناممو می نویسم

[ دوشنبه پانزدهم آذر ۱۳۹۵ ] [ 16:29 ] [ خ. توحیدی نژاد ] [ ]

حرفهای خودمونی من...
ما را در سایت حرفهای خودمونی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daram110c بازدید : 177 تاريخ : پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 5:02