بلاخره تونستم

ساخت وبلاگ

بلاخره تونستم که از طریق اینترنت کتابهایی که از کتابخونه گرفته بودم رو تمدید کنم البته الان حدود یک ماهه که تاخیر خوردن امیدوارم جریمشون خیلی نشه، مامانی داشت باهام صحبت میکرد که بعد از کارم از مسیر امانیه با اتوبوس برگردم چون با این زمانی که من منظر بابایی میشم و بعد دنبال برادرم میرم خیلی وقتم گرفته میشه و این خسته ترم میکنه، منم قراره که دیگه همین کار روبکنم، راستی فراموش کردم که بگم حدود یک ماهی هست که جدیداً به ساختمون دیگه ایی در قسمت دیگه ایی منتقل شدم ، بذارید همکارای جدیدمو براتون توصیف کنم ، مدیرمون یه خانم مسنه که قراره به همین زودیا بازنشسته بشه رئیسمون یه مرد میانساله که آدم فوق العاده ساکت و منظبط و کمی مهربونه و گاهی حرفای خنده داری میزنه و یکی از کارمندا آقای مسعود که فامیلیش همینه، آدم خیلی آروم  و ساکتیه و خیلی دقیق، تا الان از من چندتا ایراد اساسی گرفته که همش بر حق بوده بعدی آفای با ایمانی، که بر خلاف بقیه کاملا شلوغ و پر سر و صدا و شوخه و دوست داره در مورد همه چی نظر بده و دو تا نظریه داره که همیشه تکرار میکنه نظریاتی که داره اینه که 1- هیچ کتابی رو از روی جلدش قضاوت نکن 2- همه چی تقصیر منه، هر اتفاق بیفته خودکاری بیفته ،صدایی بیات، دعوایی بشه؛ قحطی تو سومالی بیات، جنگی اونور دنیا اتفاق بیفته، یارانه ها رو بدن، یارانه ها رو ندن، گربه ی سر خیابون زوزه بکشه ، قانون جدیدی تصویب بشه و کلا هر چیزی اتفاق بیفته رو به من میکنه و میگه همش تقصیر خانم.... منم تنها تبسم میکنم و سکوت، ولی خداییش فضای کار رو برامون شاد میکنه ولی... ولی کار نمیکنه مثل یه بچه فضول که از نوشتن مشقاش فرار میکنه از کار فرار میکنه و ما باید جورش رو بکشیم ولی با این اوصاف چون خیلی بانمکه و فضا رو شاد میکنه ازش دلخور نمیشیم

خب اینجا با دوستای جدیدی آشنا شدم که همشونو براتون در نوشته های آینده توصیف میکنم، فعلا باید برم بخوابم چون صبح زود باید پاشم، پس به امید فردایی بهتر.

حرفهای خودمونی من...
ما را در سایت حرفهای خودمونی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daram110c بازدید : 236 تاريخ : يکشنبه 25 مهر 1395 ساعت: 4:09